در فاصله ۱۲ روز مانده به انتخابات، اغلب رسانههای جهان به ۲۰ ژانویه، روزی که رئیس جمهوری جدید امریکا باید کلید کاخ سفید را به دست گیرد و وارد آن شود، میاندیشند.
زمانی که رئیس جمهوری جدید امریکا باید تصمیم بگیرد، در چهار سال پیش رو قصد دارد دست به چه تغییراتی در کشور خود بزند و سیاست خارجی خود را چگونه مدیریت کند. در اینجا به طور خلاصه به دیدگاه های ۶ روزنامه نگار و کارشناس رسانه ای معتبر جهان را که به جهان ۴ سال بعد، که احتمال دارد ترامپ در آن رئیس جمهوری امریکا باشد و یا به عکس بایدن سکان هدایت امریکارا به دست گرفته باشد، پرداخته ایم.
آیا بایدن امریکایی ها را متحد می کند
مایکل لو
عضو هیأت سردبیری نیویورکر
شکاف موجود در جامعه امروز امریکا، شاید به واسطه ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» نمود بیشتری یافته است. اما در واقع ادامه روندی چند دهه ای است که «ترامپ» شتاب بیشتری به آن بخشیده است. در هسته اصلی این تغییرات ما شاهد شکاف های جدی نژادی، قومی، مذهبی، جغرافیایی و فرهنگی بوده ایم که ناشی از وابستگی های انسان های جامعه به احزاب بوده است. در این فرآیند چند دهه ای، به علل مختلف رأی دهندگان سفیدپوست بویژه محافظه کاران مذهبی و افراد فاقد تحصیلات عالی و افراد مسن، جذب افکار حزب جمهوریخواه شده اند. در حالی که رنگین پوست ها، سکولارها، تحصیلکرده ها، ساکنان شهرها و جوانان نیازهای خود را در ایدئولوژی حزب دموکرات پیدا کرده اند. در این چند دهه اتفاق دیگری نیز در جامعه امریکا رخ داده است که امروز بیش از هر زمان احساس می شود. از اوایل دهه ۱۹۶۰ جامعه امریکایی به سمت فرد گرایی رفت. ماحصل آن از بین رفتن روابط جامعه با خانواده بود. اما این الگو روز به روز بیشتر باعث قطع ارتباط امریکایی ها با یکدیگر شد. طوری که مشارکت های اجتماعی رو به زوال گذاشت و هنجارهای متقابل رایج بین انسان ها همانند صداقت و اعتماد کاهش چشمگیری یافت و انسان ها رو به خود آوردند. در حالی که جامعه امروز امریکا به جای تکیه بر فرد گرایی نیازمند «ما شدن» است. «ترامپ» که با شعار «نخست امریکا» در انتخابات ۲۰۱۶ پیروز شد، بخشی از تفکری است که فردیت بر آن حاکم است.
آنچه به روشنی در دوره «ترامپ» مشهود بود، حضور رئیس جمهوری خود شیفته در کاخ سفید بود که تکیه کلامش «من» بود. «بایدن» در کارزار انتخاباتی خود نشان داده، این نکته را دریافته است. او در سخنرانی های خود بارها این جملات را به کار برده که «امریکا تبدیل به جایی خطرناک شده است»، «اعتماد بین مردم امریکا رو به زوال گذارده است. امید کلمه ای دست نیافتنی است. امریکایی ها به جای اینکه یکدیگر را مخالف اعتقادات خود بدانند، آنها را دشمن خود می پندارند.» بنابراین او اگر پیروز انتخابات ۳ نوامبر باشد، یکی از نخستین وظایفش گام برداشتن در جهت تغییر دیدگاه های مردم نسبت به نوع حمایت های حزبی است که دموکراسی نیز از آن متأثر می شود.
بایدن تا چه حد می تواند دنیا را نجات بدهد؟
کمال درویش
نظریه پرداز سیاسی و رسانه ای
از دید جهان آزاد شکی نیست که دونالد ترامپ باید برود تا امریکایی ها و به واقع جهانیان نفس بکشند اما سؤال اصلی موجود که این روزها دائماً نادیده گرفته می شود، این است که جو بایدن که گمان می رود شکست دهنده ترامپ و رئیس جمهوری «دموکرات» بعدی امریکا باشد، تا چه حد می تواند دنیایی را پدید آورد که جهانیان در عصر پساترامپ به خلق آن امیدوارند.
اگر ترامپ پیروز شود، شاید قدری دندان های درنده اش را بساید و از برخوردها بکاهد و حتی به برقراری یک صلح نصف و نیمه با چینی ها و کره شمالی ها همت گمارد اما او در مورد ایده های بنیادینی که درباره برتری جویی های اقتصادی چین، بمب اتم سازی های کره شمالی و خشونت طلبی های القاعده و داعش دارد، هرگز قدمی به سمت عقب برنمی دارد و با نیمی از جهان سر «جنگ عقیدتی» دارد. در چنین فضایی ایده های پوپولیستی و ملی گرایی افراطی ترامپ که دلیل اصلی پیروزی او در انتخابات ۲۰۱۶ بودند و بعداً زیر سایه «کرونا»ی بدخیم و نژادپرستان قاتل امریکایی محو و کم ارزش شدند، فقط تا یک حد معین توسط بایدن قابل ملایم شدن خواهند بود. بایدن همین حالا هم اگر بخواهد همه معادلات و کنش هایی را که امریکا بر آنها استوار بوده، تغییر دهد، دست کم به دو سال زمان نیاز خواهد داشت و تازه باید پرسید او چقدر می تواند از روابط خصمانه سال های اخیر امریکا با چین بکاهد. با چینی ها که آشکارا درصدد تسخیر بازارهای جهانی و شکست دادن امریکا در رقابت های بزرگ اقتصادی است. شاید بایدن بسیاری از روابط و همکاری های مخدوش شده امریکا با اروپا و امریکای جنوبی را ترمیم نسبی کند، اما در زمانه ای که کمپانی های امریکایی و اروپایی رقابتی غیر قابل اجتناب برای تسخیر بازارهای دیجیتال و تولید وسایل الکترونیک دارند، چطور می توان همه چیز را به طور محبت آمیز و با هر دو دست به اروپایی ها هدیه کرد. امریکا می تواند در صورت ظاهر از لشکرکشی های خود در خاورمیانه بکاهد اما هر قدمی که به سمت عقب بردارد، جای پای روسیه را در این منطقه حیاتی از جهان بارزتر و عمیق تر خواهد کرد. بایدن مردی است که وظیفه دارد رویکردهای سبعانه ترامپ را ملایم کند اما احتمالاً برای انجام این کار بهای گزافی خواهد پرداخت و آن سست تر شدن جایگاه امریکا در جنگ های حیثیتی و سیاسی است. مسأله ای که دموکرات ها همیشه به آن شهره بوده و بابت اش سال ها ملامت شده اند.
برای ترامپ دموکراسی کوچک ترین اهمیتی ندارد
هریش خاری
سردبیر روزنامه تریبیون
تا انتخابات امریکا فرصت اندکی مانده اما جهان بیرونی و بنیادهای دموکراتیک از حالا تصمیم خود را گرفته و مایلند که دونالد ترامپ ناکام شود و ریاست جمهوری به جو بایدن برسد. دلیل آنها برای این نگرش بسیار ساده و صریح است؛ ترامپ طی چهار سال اخیر هر چیزی را که ناقض دموکراسی است، در عملکرد خود بروز داده است. امریکایی ها در سال های بعد از جنگ جهانی دوم هر ایده و نظریه ای را که حاکی از اهمیت دموکراسی است، تبلیغ کرده اند و هرچند این فقط یک ظاهرسازی بوده اما ترامپ همین دستاوردهای صوری را هم زیر پاهای سنگینش له کرده است.
اصولاً رؤسای جمهوری قبلی امریکا که به حزب دموکرات تعلق داشتند، در حرف و سخن همیشه منادی آزادی بوده اند و از جان اف.کندی در دهه ۱۹۶۰ تا باراک اوباما در دهه ۲۰۱۰ جملگی از اهمیت برقراری روابط دیپلماتیک سالم بدون هیچ نگاه برتری خواهانه صحبت کرده اند اما ترامپ از زمان روی کار آمدن در کاخ سفید، همه ملاحظات موجود و منطقی را محو کرده است. برای او نمادی که از امریکا در صورت عدم رعایت دموکراسی و نادیده گرفتن پیمان نامه های قبلی صلح و همکاری حاصل می آید، کوچک ترین اهمیتی ندارد و حتی بارها گفته است که دموکراسی جزء و عضوی از سیاستگذاری های جهانی نیست. این در حالی است که یک رهبر فکور و منصف باید ابتدا و حتی در صورت ظاهر و در اظهاراتش اهمیت دموکراسی را گوشزد و در حفظ آن کوشش کند. جامعه امریکا طی چهار سال زمامداری ترامپ از درون و ریشه لرزیده و هرگز با آرامش قرین نبوده و به نظر می رسد که او حاضر است به قیمت قدرتمند جلوه کردن هر چیز، دیگری را قربانی کند و تصویر و تجسم بعدی حاصل از این نگرش هم برای او کوچک ترین اهمیتی ندارد. ترامپ سخنران توانایی است ولی حرف هایش فاصله ای چشمگیر با واقعیت دارد و سیاستگذاری های جهانی اش سبب شده اکثر نقاط جهان و کشورها و ملت ها، امریکا را دشمن اول خویش بینگارند و این طریق عقل و شرط موفقیت برای یک رئیس جمهوری موفق نیست؛ عنوانی که ترامپ صدها فرسخ با آن فاصله دارد.
میراث «ترامپ» برای جهان
اکبر شهید احمد
کارشناس سیاست خارجی هافینگتون پست
هر چهار سال یکبار جهان به نظاره انتخاباتی در امریکا می نشیند که هیچ نقشی در آن ندارد، اما به نسبت محافظه کار یا لیبرال بودن برنده انتخابات تأثیر زیادی بر سرنوشتش می گذارد. پیروزی احتمالی «دونالد ترامپ» نخستین تأثیری که بر جهان می گذارد، تأثیر منفی او بر نهادهای دموکراتیک در جهان است. زیرا دموکراسی تنها برگزاری انتخابات نیست. آنچه دموکراسی را می سازد، حقوق، قوانین و نهادها هستند.
زمانی که «ترامپ» حاضر به پذیرش انتقال مسالمت آمیز قدرت نیست، نه تنها به قوانین موجود حمله می کند که با این دست اظهارات، باعث می شود جهان اندک اندک به سمتی پیش رود که رهبران اقتدارگرا به این نتیجه برسند که می توانند بدون نگرانی از مورد بازخواست قرار گرفتن، به قوانین حمله کرده و دست به اقداماتی مشابه «ترامپ» بزنند. یکی از آنها «ژایر بولسونارو» است که اگر «ترامپ» پیروز شود، می تواند به اقدامات غیر محیط زیستی و دموکراتیک خود ادامه دهد. مشابه این رویداد ممکن است در هند روی دهد. جایی که «نارندرا مودی» و متحدانش با ابراز ترس از مسلمانان دست به حملات بی وقفه به رسانه های مستقل که نه فقط به نقد دولت هند که به نقد «ترامپ» پرداخته اند، می زند. در حالی که به گفته فعالان سیاسی هند، ترس از انتقادات بین المللی بویژه از سوی امریکا می توانند اقدامات دولت «مودی» علیه مسلمانان را محدود کند. به قدرت رسیدن مجدد «ترامپ» باعث می شود او در اقدامات افراطی خود جسارت بیشتری پیدا کند و با شدت بیشتری به سیاست هایی که در چهار سال گذشته داشته است، دست بزند.
از همین رو پیروزی او می تواند باعث الهام بخش شدن او برای پوپولیست های اروپا شود. به احتمال بسیار زیاد، اگر «ترامپ» فرد پیروز انتخابات ۳ نوامبر باشد، راستگرایان افراطی و پوپولیست اروپا با شدت بیشتری سیاست های مهاجرستیزانه و اسلام ستیزانه خود را پیش می برند و طرفداران تئوری هایی نظیر «کیوانان» با سرعت بیشتری در قاره سبز پراکنده خواهند شد. از دیگر سو، آشفتگی هایی که «ترامپ» در عرصه جهانی به وجود می آورد، فضای مناسبی برای راستگرایان رادیکالی خواهد بود که از فضاهای بحرانی برای بی اعتبار کردن دموکراسی بهره می برند. بودن «ترامپ» در مسند قدرت امریکا حملات آنها به سمت گروه های لیبرال دموکرات را افزایش چشمگیری می بخشد.
تأثیر بایدن و ترامپ بر اقتصاد جهان
ادوارد آلدن
استاد دانشگاه وسترن واشنگتن و عضو شورای روابط خارجی
اگر نامزد دموکرات ها ژانویه به کاخ سفید برود، روابط تجاری با اروپا تغییر محسوسی نخواهد داشت چراکه او تا زمانی که نتواند سرمایه گذاری کلانی در داخل کشورش انجام دهد بدون شک وارد هیچ توافق تجاری جدید بین المللی نخواهد شد. با این حال چهار سال پیش رو برای دیگر کشورهای جهان که تحت تعرفه ها و تحریم های ترامپ قرار دارند، بهبود شرایط تجاری در اولویت قرار دارد. از دیدگاه کارشناسان داخلی، «بایدن» مسیر درستی را می رود. در واقع آنچه در سال ۲۰۱۶ ترامپ را در ایالت های مهم صنعتی مانند میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا پیشتاز کرد نارضایتی از شرایط تجاری بود اما دموکرات ها با «بایدن» نمی خواهند اشتباه گذشته را تکرار کنند و این بار تمرکز بیشتری بر بهبود داخلی خواهند داشت.در این شرایط جهان نمی تواند ماه ها یا سال ها منتظر پایان این اصلاحات و نتایج آن بماند. تجارت جهانی در دوره ترامپ به کلی ویران شده است بنابراین یک فهرست کوتاه اولویت ها مانند اصلاح روابط با سازمان تجارت جهانی، ائتلاف جدید برای مقابله اقتصادی با چین و... در برنامه های «بایدن» ضروری است.
اما یک لغزش کوچک، می تواند طرح های او را فاجعه بارتر کند. به طور مثال از یک سو طرح «بایدن» برای سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری خرید امریکایی با تمرکز بر صنایع و فناوری انرژی پاک تماماً امریکایی -که در نظرسنجی ها ۷۵ درصد موافق داشته و ۴۰ درصد نیز آن را زمینه ساز ایجاد مشاغل جدید می دانند-، اقدامات بلندمدت تجاری امریکا و دیگر کشورهای سازمان تجارت جهانی را زیر سؤال می برد و از سوی دیگر او پیشنهادی دست و دلبازانه برای کمک به صنایع داخلی ارائه کرده که جایی برای حمایت از معاملات بین المللی برای امریکا نمی گذارد و.... بدون شک تحقق این وعده ها صدای بسیاری از هم پیمانان امریکا را درمی آورد.
از سوی دیگر شاید «ترامپ»، در تبلیغات خود رقیب را متمایل به چین بنامد اما در حقیقت «بایدن» نیز رویکرد مشابهی به چین دارد. پس تصور اینکه امریکا با «بایدن» به شرایط تجاری قبل از «ترامپ» بازمی گردد محتمل نیست و به نظر نمی رسد هم پیمانان امریکا فرصت اصلاحات داخلی را به دموکرات ها بدهند. در این شرایط اگر بایدن برای فهرست اولویت های خارجی برنامه مثبتی داشته باشد و به جنگ تعرفه ای خاتمه دهد و به نوعی اشتباه سال ۲۰۱۶ را تکرار نکند می تواند شانس بهتری برای پیشبرد اهدافش داشته باشد.
بایدن هم دلزدگی اروپا از امریکا را ترمیم نمی کند
اندرسون کلوث
ستون نویس بلومبرگ
شکاف ترانس آتلانتیک اجتناب ناپذیر است اما اینکه برنده انتخابات نوامبر امریکا «ترامپ» باشد یا «بایدن»، در شدت آن مؤثر خواهد بود. اروپای غربی همپیمان پیشین امریکا با روی کارآمدن «ترامپ»، بیش از یک دوست شبیه دشمن آن (لفظی که رئیس جمهوری امریکا به کار می برد) شد.اروپایی ها بخوبی می دانند که شکاف ترانس آتلانتیک با ترامپ شدت بسیاری خواهد داشت اما بدون او نیز دیر یا زود پیش می آید. در واقع این شکاف از دوران «جورج دبلیو بوش» آغاز شد اما «باراک اوباما» هر چند ظاهری تا حدودی آن را اصلاح کرد. در این شرایط «ترامپ» برخلاف همه اسلافش از زمان جنگ جهانی دوم، شمشیر را برای رهبران اروپایی از رو بست و همان طور که «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان را کوچک می شمرد، دست دوستی با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه داد. در جنگ تجاری او پس از چین، تعرفه های جدید را بر استیل، آلومینیوم و... اروپا تعریف کرد و حتی در تأمین بودجه تخصیصی ناتو نیز اما و اگرهایی آورد.
«جان بولتون»، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ معتقد است رئیس جمهوری در صورت بازگشت به کاخ سفید به احتمال فراوان از ائتلاف اروپا خارج می شود. این پیش بینی حتی آلمان را در دوراهی چین و امریکا با گرایش بیشتر به چشم بادامی ها قرار داده است.در این شرایط طرح شماره دو اروپا با ۴ سال احتمالی با ترامپ، ابتدا اروپای متحد است. وزیر خارجه آلمان و رئیس جمهوری فرانسه نیز بر آن تأکید دارد. اما این تدبیر صحیحی نیست چراکه این شرایط، اروپا را به سمت دوقطبی می برد. به طوری که بسیاری از همسایگان روسیه به سوی امریکا می روند و امثال لهستان نیز کاخ سفید را به بروکسل، برلین و پاریس ترجیح می دهند. اما اگر «بایدن» رئیس جمهوری شود، او دوست همپیمانان امریکا خواهد ماند و حتی بار دیگر به توافق اروپا و عضویت سازمان بهداشت باز می گردد و مانند یک شریک برای اروپا عمل خواهد کرد. او ممکن است خروج نظامیان از آلمان را متوقف کند اما برای مواضع دفاعی ترانس آتلانتیک در هراس از توقع آسیایی ها هزینه نمی کند و... با این حال آنچه مسلم است، امریکا با هر رئیس جمهوری دیگر برای اروپا ایمن نیست و باید برای شکاف نوامبر آماده باشند.