در پايان دوست دارم به بازيهاي چشمگير بازيگران اين نمايش اشاره كنم كه حاصل تلاش و كار فوقالعاده داوود بنياردلان است.
سيامك گلشيري
عليرضا رييسيان
نيمه تاريك ماه داستان زوجهايي است كه شبي به بهانه يك مهماني دور هم جمع ميشوند. زوجهايي كه ظاهرا همديگر را بسيار دوست دارند و به هم عشق ميورزند. يكي از اين زن و شوهرها، در كنار عشقشان، آرزوي داشتن چند بچه را دارند و زن و شوهر ديگري گمان ميكنند هرگز نميتوانند بدون هم زندگي كنند. آنها ظاهرا آدمهاي خوشبختي هستند و هرگز هيچ چيزي نميتواند اين خوشبختي را از آنها بگيرد. اما ناگهان در ميان مهماني دست به بازي خطرناكي ميزنند؛ با هم قرار ميگذارند پا به يكي از شخصيترين مكانهاي زندگيشان، يعني تلفنهاي همراهشان بگذارند و تا آخر همان شب هر چيزي را كه در آن مكان اتفاق ميافتد، بيهيچ قيد و شرطي در اختيار بقيه بگذارند. بازي شروع ميشود؛ همه تلفنهايشان را روي ميز ميگذارند و شروع به صحبت ميكنند. ديالوگهايي كه رابطه صميمي ميان آنها را بازسازي ميكند تا اينكه ناگهان صداي پيغامگير اولين تلفن به صدا درميآيد. آنها همه باعجله سراغ تلفن ميروند و پيغامي را با صداي بلند ميخوانند كه هرگز قرار نبوده كسي از آن باخبر شود. همين اتفاق براي تكتك زنها و مردها ميافتد و پرده از رازهايي برداشته ميشود كه زندگي خصوصي آنها را عيان ميكند؛ اسراري كه هرگز در موقعيتهاي عادي قرار نبوده فاش شوند. آنها همچنان بازي را ادامه ميدهند، تا جايي كه احساس ميكنيم هر يك به بيگانهاي تبديل شدهاند. داستان نيمه تاريك ماه موقعيتي بكر خلق ميكند، موقعيتي كه آدمها در آن به حرف ميآيند و رازهايي را فاش ميكنند كه زندگي آنها را در خطر جدي قرار ميدهد. آنگاه از خود سوال ميكنيم كه آيا تكتك اين زندگيها از اين پس دوام خواهد آورد؟ از خود ميپرسيم چه ميشد اگر هيچ يك قبول نميكردند تن به اين بازي ترسناك بدهند و زندگي را همانطور كه پيش از آن بوده، ادامه ميدادند؟ آيا اينطور تكتك ما كه به تماشاي اين زندگيها نشستهايم، با خيال آسوده سالن نمايش را ترك نميكرديم؟
در پايان دوست دارم به بازيهاي چشمگير بازيگران اين نمايش اشاره كنم كه حاصل تلاش و كار فوقالعاده داوود بنياردلان است. نويسنده
نمايش «نيمه تاريك ماه» با يك سرگرمي ساده آغاز ميشود و با يك ويرانگري جمعي به پايان مي رسد. در بين اين آغاز و پايان، پرسوناژهاي نمايش، يك نوع خودويرانگري رايج را در فضاي امروز بشريت نشان مي دهند. در واقع بشر با دست خودش ابزاري اختراع كرده و تكنولوژياي را وارد زندگياش كرده تا كارها برايش راحتتر شوند اما در واقع اسير دست اين ابزار شده. اين تم فلسفي كار است.
نكته مهم اين نمايش، بحران عاطفي انسان معاصر است كه اغلب آثار من نيز به عنوان كارگردان از اين بحران تاثير گرفتهاند. اينكه انسانهاي امروز تا چه حد با انسانهاي گذشته متفاوتند، اما بحرانهاي زندگيشان در واقع، شكل تغيير يافته بحرانهاي گذشته و نتيجه سيطره ابزار بر انسانها و ماشينيزم ويرانگر است. «نيمه تاريك ماه» در واقع يك تئاتر ساده و مفرح و در عين حال با پيامي درست و تاثيرگذار است كه پيشنهاد مي كنم هر كس علاقهمند به كار متفاوت در فضاي تئاتر است، حتما اين نمايش را ببيند، چون تماشاگر قطعا از ديدن اين تئاتر لذت خواهد برد. ميزانسنهاي خوب و بازيهاي جاافتاده و درست و كارگرداني مسلط، اين نمايش را تبديل به اثري كرده كه نسبت به فيلم ايتاليايي اقتباس شده از آن (غريبههاي كامل) نه تنها چيزي كم ندارد، بلكه مخاطب ميتواند از فضاي موجود در اين نمايش هم لذت ببرد و هم دريافتي جالب نسبت به روابط افرادي داشته باشد كه مدتي با هم زندگي كردهاند، اما هنوز نتوانستهاند مشكلات ساده بين خودشان را حل كنند، چون شكل حل آن ديگر مثل قديم نيست كه بشود تنها با گفتوگو يا مكالمه جمعي آن را حل كرد.
به داوود بنياردلان براي كارگرداني حرفهاي اين اثر تبريك ميگويم. پيش از اين، يك پرفورمنس درخشان نيز در گالري ايرانشهر از داوود بنياردلان ديده بودم و به نظرم جزو كارگردانهاي با استعدادي است كه تيم حرفهاي و خوبي را در اين نمايش جمع كرده است.نمايشي كه اقتباسي است از فيلم غريبههاي تمامعيار كه كارگردان نيمه تاريك ماه جان تازهاي به آن بخشيده و به گمان من نبايد تماشاي آن را از دست داد. كارگردان سينما