نظافتچی ساختمان ۱۰ روز پس از دستگیری به قتل زن همسایه با انگیزه سرقت طلاهای او اعتراف کرد.
ساعت 4و30 دقیقه روز 5 اردیبهشت خبر قتل زنی جوان در خانهاش واقع در خیابان نواب به پلیس اعلام شد. خواهرزاده مقتول که ماجرای قتل خالهاش را به پلیس گزارش کرده بود، گفت: وقتی خالهام به تلفن هایم جواب نداد به خانهاش رفتم اما هر چه درزدم بازنکرد.
میخواستم برگردم که متوجه صدای گریه پسر خاله کوچکم شدم ،دیگر مطمئن بودم اتفاقی برای خالهام افتاده است. به همین خاطر به پلیس خبر دادم و وقتی به داخل رفتیم جسد خالهام را در حالی پیدا کردیم که پسر یک ساله و نیمهاش کنار جسد مادر گریه میکرد.
بدین ترتیب پرونده این جنایت به دستور بازپرس حبیبالله صادقی در اختیار تیم جنایی قرار گرفت و بررسیها نشان میداد از زمان قتل 10 ساعت گذشته و در تمام این مدت کودک کنار مادرش بوده است.
سالم بودن درهای ورودی حکایت از قتل از سوی فردی آشنا داشت. در ادامه بررسیها مشخص شد که شوهر مقتول در زمان حادثه در محل کارش بوده و به خاطر شیفت شب نتوانسته به خانه برود.
در ادامه تحقیقات بازپرس جنایی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت، تحقیق از همسایهها و خانواده مقتول را صادر کرد؛ در بازبینی دوربینهای مداربسته مشخص شد که آخرین بار نظافتچی ساختمان هراسان از ساختمان خارج شده است .
بنابراین تیم تحقیق به سراغ او رفته و مرد جوان را در یک قرار ساختگی دستگیر کردند.
با دستگیری حجت وی در تحقیقات اولیه منکر جنایت بود، اما در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی، پس از حدود 10 روز به قتل زن جوان اعتراف کرد. او در تحقیقات گفت: من نظافتچی ساختمان بودم و هر چند روز یکبار برای تمیز کردن ساختمان به آنجا میرفتم.
مینا زن مهربانی بود و در حین کار برایم چای و میوه میآورد. یک روز که برایم چای آورد چشمم به النگوهای دستش افتاد و وسوسه شدم. در این مدت که به آن ساختمان رفت و آمد میکردم متوجه شدم که همسرش شب کار است و گاهی اوقات چند روز به خانه نمیآید.
فهمیدم زن جوان و فرزند کوچکش در خانه تنها هستند و از سویی برق طلاهایش مرا وسوسه کرد تا نقشه سرقت را طراحی و اجرا کنم. روز حادثه به بهانه تشنگی زنگ خانه مینا را زدم و زمانی که او در را باز کرد، به زور او را داخل خانه هل دادم.
زن جوان شروع به سر و صدا کرد و برای اینکه کسی صدای او را نشنود با گلدانی که داخل پذیرایی بود به سرش کوبیدم. مینا بیهوش روی زمین افتاد وقتی به سراغش رفتم، متوجه شدم نفس نمیکشد.
طلاهایش را به سرقت بردم و از خانه متواری شدم. چون کسی ورودم به خانه مینا و فرارم را ندیده بود، تصور نمیکردم که شناسایی شوم. حتی زمانی که بازداشت شدم، سعی میکردم با اظهار بیاطلاعی خودم را بیگناه نشان دهم اما مدارک و شواهد زیادی علیه من بود که در نهایت تصمیم به اعتراف گرفتم.
به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت، تحقیقات از متهم جوان درباره این جنایت ادامه دارد و او در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.