سروکله فروشگاههای بزرگ زنجیرهای با قیمتهایی که معمولاً پایینتر از فروشگاههای کوچک و محلی هستند، چند سالی است که در اقتصاد ایران هم پیدا شده است. بخشی از تخفیفهای این شرکتهای بزرگ خردهفروشی، ناشی از افزایش کاراییها در مقیاس بزرگ است؛ یا برای مثال ممکن است سفارش حجم بالا به یک تولیدکننده باعث کاهش هزینه تولید هر کالا شود و در نتیجه تولیدکننده بتواند کالا را ارزانتر به شرکت خردهفروشی دهد. تا اینجا رقابت به درستی مسیری در راستای نفع مصرفکنندگان و تولیدکنندگان ایجاد کرده است. اما اگر این شرکتها صرفاً به خاطر سهم بالایشان میان خریداران یک نوع کالا، عمدهفروش را مجبور کنند که کالا را به قیمتی پایینتر نسبت به دیگران به وی بفروشد، عملاً رقابت ناسالمی را شکل داده که باعث میشود رقبای کوچکتر، نه به خاطر ناکارایی بلکه به خاطر سهم کمتر در بازار، حذف شوند.
اخیراً رسانه Harvard Business Publishing (HBP) یادداشتی منتشر کرده که به چالش انحصار شرکتهای بزرگ خردهفروشی در آمریکا مربوط است. این یادداشت از قانونی قدیمی در آمریکا نام میبرد که یک قرن پیش، وقتی در شرایطی مشابه، تعدادی شرکت بزرگ خردهفروشی از قدرت انحصار خود سوءاستفاده میکردند، مانع آنها شده و به رقابت و پویایی بخش خردهفروشی کمک کرده است. قانون رابینسون-پتمن از این که خردهفروشان بزرگ به خاطر قدرت بازار خود، تولیدکنندگان را مجبور کنند تا به آنها تخفیفی مضاعف دهند، جلوگیری کرد. البته به کاهش قیمتهایی که ناشی از کارایی و صرفه بیشتر فروش در حجم بالا بوده، اجازه داد اما هدف اصلی آن، جلوگیری از رقابت ناسالم شرکتهای بزرگ خردهفروشی با شرکتهای کوچک بود. این گزارش خلاصهای از یادداشت نامبرده را در بر میگیرد.
زنگ خطر انحصار برای اقتصاد آمریکا
انجام اقدامات ضدانحصار در آمریکا مورد توجه قرار گرفته است؛ در تابستان گذشته جو بایدن فرمانی اجرایی برای تشویق رقابت در اقتصاد آمریکا داد و کنگره هم آماده تصویب لوایحی جهت ضدیت با انحصار ابرشرکتهای قدرتمند است. اما نوع رقابتی که قانونگذار آن را تشویق میکند مهم است. برای مثال اینها هم نوعی رقابتاند اما رقابت ناسالم و نادرست: تبلیغات فریبکارانه، خرابکاری صنعتی، تخلف در رعایت حقوق مالکیت معنوی و پرداخت دستمزدهای زیر حداقلدستمزد. اما آن طور که مقاله مورد بررسی ما میگوید، یک نوع تشویق رقابت و ممانعت از انحصار که این روزها هم مورد نیاز آمریکاست، محدودکردن سوءاستفاده از قدرت خریدار است که هدف یک قانون ضدانحصار قدیمی در آمریکا با نام قانون رابینسون-پتمن بوده است.
تاریخ دوباره تکرار میشود؛ والمارت و آمازون مسیر مشابه A&P و کروگر را میروند
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، شرکتهای بزرگ خواربارفروشی (خردهفروشی) در سراسر آمریکا گسترده شده بودند و با ارائه محصولات با قیمت پایینتر از رقبا، در حال گرفتن سهم بزرگی از بازارهای محلی و ملی بودند. با افزایش قدرت بازار این شرکتها، آنها شروع کردند به استفاده از این قدرت در مقابل عمدهفروشان؛ این شرکتهای بزرگ عمدهفروشان را مجبور میکردند تا اجناس را به قیمت پایینتر به آنها بفروشند، حتی اگر فروش در ابعاد بزرگ به کاهش هزینههای تولید یا توزیع منجر نمیشد. این باعث شد این شرکتها نسبت به رقبای کوچکتر تا ۳۵ درصد کمتر هزینه داشته باشند.
این اتفاقی آشنا برای امروز ما نیز است. شرکتهایی مانند والمارت و آمازون (و شاید برخی همانندهای آنها در ایران) به خاطر قدرت خرید خود، قیمت کمتری نسبت به رقبای خود به عمدهفروشان میپردازند. مقاله میگوید این قدرت خریدار در حال افزایش در ایالات متحده است؛ افزایش ادغامهای افقی (ادغام شرکتهایی در یک سطح صنعت) و کاهش ادغامهای عمودی (ادغام مراحل مختلف تولید تا توزیع یک محصول در یک شرکت) به این معناست که شرکتها نیاز بیشتری به خریداران بزرگ دارند.
قانون چگونه انحصار خردهفروشان را محدود کرده بود؟
نمایندگان کنگره در سال ۱۹۳۶ با این پرسش روبهرو بودند که چگونه همزمان که مصرفکنندگان از مزایای کارایی و صرفههای مقیاس (افزایش سود حاشیهای تأمینکننده از تولید محصول بیشتر به خاطر افزایش مقیاس تولید) بهرهمند میگردند، فروشگاههای زنجیرهای به کمک قدرت خرید خود در مقابل تأمینکنندگان، سهم خود را در بازارها افزایش ندهند. راهکار لایحه مصوب کنگره که فرانکلین روزولت فوراً آن را به قانون تبدیل کرد، هدفگرفتن قدرت خرید این شرکتهای بزرگ خردهفروشی بود. این قانون از دهه هفتاد دیگر مورد استفاده و اعمال قرار نگرفته. نویسندگان معتقدند اکنون موقع خوبی برای بهرهگیری دوباره از این قانون در جهت هموارکردن زمین بازی و در واقع ایجاد شرایط مناسب رقابت غولها با رقبایشان است.
قانون مذکور از اعمال تخفیف قیمت برای خریداران بزرگ -صرفاً به خاطر قدرت بازارشان- ممانعت میکرد؛ اما به کاهش قیمتهایی که به خاطر کاراییهای واقعی -مثلاً به خاطر این که دریافت سفارشهای پرحجم به تأمینکننده اجازه میداد که از صرفههای مقیاسی بهره ببرد- اتفاق میافتاد، اجازه میداد.
مزایای قانون رابینسون-پتمن
اوج استفاده از این قانون در دهه ۱۹۶۰ بوده است؛ به گفته مقاله، این قانون باعث شکلگیری بخش خردهفروشی پویا و غیرمتمرکزتری شده بوده و در کل استراتژیهای کسبوکارها را در راستای منافع جمعی قرار داده بوده است؛ مثلاً شرکتهای بزرگ به جای کسب سود از طریق ارزانخریدن ناشی از قدرت بازار، به افزایش مساحت فروشگاهها، چیدمانهای بهتر و کاهش قیمتها از راه افزایش کارایی عملیاتشان پرداختند. نگارندگان به تأثیر مثبت آن قانون برای سیاهپوستان آمریکا هم اشاره دارد. در حالی که در دوران پساجنگ، بانکها همچنان امکان دسترسی کارآفرینان سیاهپوست به اعتبار را ایجاد نمیکردند و مالکان زمین سفیدپوست از اجارهدادن زمینهای مناسب تجاری به آنها خودداری میکردند، این قانون یک حمایت حداقلی از خردهفروشان کمقدرت مثل شرکتهای سیاهپوستان انجام داد.
چرخش دیدگاه آمریکاییها
در دهه هفتاد میلادی، به تدریج دیدگاه دادگاهها نسبت به قانون رابینسون-پتمن محافظهکارانهتر شد. در شرایطی که تورم زیاد اقتصاد آمریکا را در بر گرفته بود و ایدههای نئولیبرال در افکار مردم رایجتر میشد، تفسیر بسیار محدودتری از قانون نامبرده رواج یافت و در کل این ایده همهگیر شد که قیمت پایین در هر صورت خوب است، جدا از این که چگونه کم شده و چه قدرت بازار و انحصاری ممکن است آن را ایجاد کرده باشد. در سال ۱۹۷۷ گزارشی از وزارت دادگستری آمریکا، آن قانون را دارای پیشفرضهایی شکبرانگیز متعلق دهه سی (۱۹۳۰) دانست. بنابراین به تدریج اعمال قانون متوقف شد. به گفته مقاله، ایدئولوژی رفاه مصرفکننده غالب شده بود: «قیمتهای پایین به نفع مصرفکنندگان است، فارغ از این که آن قیمتها چگونه تعیین شدهاند».
رشد انحصارگرانه ابرشرکتهای خردهفروشی چه پیامدهایی داشته است؟
نویسندگان معتقدند رشد شرکتهای بزرگ خردهفروشی معلول توقف اجرای آن قانون قدیمی و محدودکردن تفاسیر آن است؛ والمارت بخشی از رشد خود را به عدم اجرای قانون آنتیتراست مورد بحث مدیون است؛ مثلاً عرضهکنندگان را مجبور میکرده تا حاشیه سود وی را تضمین کنند و حتی بعضاً دفاتر حسابداری عمدهفروشان را بازرسی میکرده تا حاشیهسودشان را بررسی کند. این اقدامات به زنجیره عرضه فشار وارد میآورد، بعضی شرکتها را به ورشکستگی میرساند و بعضاً باعث کاهش اشتغال در شرکتهای عرضهکننده میگردد. شرکت آمازون هم برای نمونه در یکی از پروژههایش، ضعیفترین و کوچکترین انتشاراتها را مجبور به کاهش قیمت کتابهایشان کرده است.
البته این خردهفروشان عظیم گاهی از این قدرت بازار خود برای بهچالشکشیدن قدرت برخی تولیدکنندگان بزرگ بهره بردهاند؛ اما این کار را با واحدهای تولید کوچک هم انجام دادهاند که به آنها آسیب رسانده است. مقاله به نقل از یک جامعهشناس میگوید افزایش قدرت خریداران از دهه ۱۹۷۰ مقصر ده درصد از رکود دستمزد اقتصاد ایالات متحده بوده است.
به عنوان جمعبندی، قانون رابینسون-پتمن قانون کاملی برای مقابله با انحصارات بخش خردهفروشی نیست اما استفاده از آن، یا ایجاد قوانینی با هدف مشابه آن، احتمالاً نیاز امروز اقتصاد ایالات متحده (و احتمالاً بسیاری کشورهای دیگر) است تا بخش خردهفروشی به کمک رقابت، پویایی خود را به دست آورد و در عین تلاش برای افزایش کارایی عملیات خود، به عرضهکنندگان و تولیدکنندگان فشار زورگویانهای وارد نیاورد.