هوشنگ توکلی معتقد است سینمای ما در این چهل و چهار سال، علیرغم همه مشکلات داخلی و مدیریتی، رشدی عالی داشته چون توانسته به دستاوردهای خوبی برسد و نیروهای خوبی تربیت کند، مخصوصا حالا که نسل سوم روی کار آمدهاند و بهترین استفاده را از امکانات انجام میدهند.
وقتی با اهالی سینما، از کارگردان و نویسنده و تهیه کننده گرفته تا بازیگر و آهنگسازان صحبت میکنیم، بیشتر آنها «گوزنها» به کارگردانی مسعود کیمیایی را بهترین فیلم سینمایی قبل از انقلاب و «باشو غریبه کوچک» به کارگردانی بهرام بیضایی را بهترین فیلم بعد از انقلاب میدانند. حتی در رای گیری که در سال ۱۳۸۱ از ۵۰ فیلم شناس انجام دادند، نام این دو فیلم به گوش میخورد. فیلمهایی قهرمان محور که سر نوشت هر یک از قهرمانانش در واقعیت، متفاوت از داستان بود. یکی مانند مسعود کیمیایی توانست بماند و با مقاومت ۴ دهه ادامه زندگیاش را فیلم بسازد و در جشنواره فیلم فجر حاضر شود، یکی مانند بهرام بیضایی که شرایطی که بر او تحمیل شد و او را مجبور به ترک وطن کرد.
هنرمندی مانند بهروز وثوقی آرزویش این است به ایران بازگردد و فردی مانند فرامرز قریبیان کماکان در سینما حضور دارد. اما پشت پرده این رفتنها و ماندنها چه بود؟ ادعاهای قائقه آتشین در مصاحبه آخرش درباره عدم توانایی در کار کردن صحت دارد؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسشها به گفتوگو، سراغ هوشنگ توکلی، بازیگر و کارگردان پیشکسوت سینما و تئاتر رفتیم که در جریان تمام این ماجراها بود. در ادامه متن کامل گفتوگو را میخوانید:
چهل و چهار سال از عمر سینمای بعد از انقلاب میگذرد، شما به عنوان یک بازیگر و کارگردان که اتفاقا کار مدیریتی هم انجام دادید، سینمای بعد از انقلاب را موفق میدانید؟ و فکر میکنید این سینما به اهداف خودش رسیدهاست؟
بله، حتی فکر میکنم جلوتر از هدف خودش هم پیش رفته است. سینمای ما در این چهل و چهار سال، علیرغم همه مشکلات داخلی و مدیریتی، رشدی عالی داشته چون توانسته به دستاوردهای خوبی برسد و نیروهای خوبی تربیت کند، مخصوصا حالا که نسل سوم روی کار آمدهاند و بهترین استفاده را از امکانات انجام میدهند.
دستاوردهای سینمای انقلاب که به آن اشاره کردید در چه زمینهای بوده است؟
سینما یک مجموعه مهارت خصوصی است که گاهی به صنعت ارتباط دارد و گاهی هم خلاقیت در آن دخیل است. من بر این باورم که در هر دو حوزه دستاوردهای خوبی داشتیم. در حال حاضر ما بسیار موفقیم و فرصت داریم تا از توانایی هنرمندان جدید، در زمینههای متعدد استفاده کنیم.
یکی از معضلهایی که ما در سینما با آن مواجه هستیم، فروش کم است. بعضا فیلمهای خاص کمدی فروش دارند و فیلمهای دیگر فروش چندانی را تجربه نمیکنند. چرا و چه طور به اینجا رسیدیم که تا این حد ملاکهای ما تغییر کرده است؟
این موضوع به حوزه مدیران بالادستی مربوط است. ما در همه زمینهها و به طور کلی در فعالیتهای فرهنگی هنری، با ظهور دیدگاههای جدیدی روبه رو هستیم. برخی از این مسئولان بدون آشنایی، مهارت و دغدغه وارد عرصه کار میشوند و وقتی به جایی میرسند، با سوء مدیریتی که در کشور هست و براساس حداقل اطلاعاتی که دارند به سینما آسیب میزنند. حتی دخالتهایی که در حوزه فکری هنرمندان اتخاذ میکنند، آسیب زاست. مورد اول کمّی است و مورد دوم کیفی است.
چهار پنج سال اول انقلاب علیرغم همه مشکلات فکری و مدیریتی، موضوعی که در سینما وجود داشت، فکر مدیران برای زمینه سازی در آینده بود، از سال ۶۲ به بعد، دیگر سینما دچار دخالت مدیران بالادستی در تفکر هنرمندان و فیلمسازان شد و چون با سینما آشنا نبودند این مسئله بحرانساز شد. سینمای ایران چندین بار از صفر شروع کرده است و هر بار که به سمت مطلوبی حرکت کرده یا عدهای تغییر کردند یا دخالتهای بیجا در مسائل فکری ایجاد شده که باعث تغییر اساسی یا حتی توقف مسیر شده است.
به نظر من اما دلیل موفقیت نسل سوم این است، که این نسل از تجربیات گذشتگان استفاده کرده و در عین حال راه حلی هم برای بیان تفکرهای خودش پیدا کرده است. خانواده سینما و خانواده مدیریتی سینما در حال حاضر دچار توقف شدند و این موضوع بحران ایجاد میکند و من میدانم که اهالی سینما دنبال راه حلی برای تفاهم هستند، که هنوز موفق هم نشدند یا اگر شدند هنوز اعلام نکردند.
در دیدگاه شما، ما علی رغم محدودیتها، خوب پیش رفتیم و جلوتر هم هستیم، اما ما همان زمان هم ما یک سینمای آرمانگرا را تصور کرده بودیم و برای آن هم هزینه زیادی پرداخت کردیم، ستارههای زیادی را مخصوصا هنرمندان پیشاز انقلاب را از دست دادیم که سرمایههای اجتماعی ما بوند، با همه این موارد، فکر میکنید قرار بود به اینجا برسیم؟
این به حوزه مدیریت اقتصاد بر میگردد.
یعنی چی؟ یعنی اگر دچار بحران علی الخصوص در زمینه مالی شدیم باید برگردیم به دوران فیلم فارسی؟
زمانی که انقلاب شد، بخشی از چیزهایی که سرمایه بزرگی پشت خود داشتند وارد سینما شدند و توسط بالادستیها هم مورد حمایت قرار گرفتند، طبیعتا این موضوع مسیر سینما را عوض کرد و آنها هم از این ماجرا دفاع کردند. در این هفت یا هشت سال گذشه فیلمهای خوبی هم داشتیم ولی به این نگاه هم دامن زدیم. این یعنی پشت کردن به اهداف سینمای انقلاب. اکثر فیلمهایی که مردم میبینند، از جانب مدیران مورد حمایت قرار گرفتند. نکته این است که یا باید فیلمهای مورد استقبال مردم را ساخت یا اثری که آورده مالی ندارد. این آثار که صرفا با هدف آورده مالی ساخته شدهاند، سلیقه فرهنگی و هنری مردم را به سمت ابتذال بردند به همین دلیل معتقدم تا دیر نشده باید برایشان جایگزین پیدا شود. چون الان گرفتار این موضوع شدیم و اوضاع سختی را پشت سر میگذاریم.
خیلی از سازندهها و تندروهایی که آن دوره افراطی بودند الان فیلم گیشهای میسازند، فکر میکنید تفریط الان حاصل افراط آن دوره است؟
بسیاری از این نیروهایی که وارد سینما شدند بودجه لازم را نداشتند و از کدهای دیگری استفاده کردند، همان افرادی که نقش ایدهآلیسم و انقلابی داشتند،در اولین فرصت که موقعیت بهتری برایشان پیش آمد به آن سمت رفتند. الان خیلی از سینماگران ما به خاطر عقایدشان خانهنشین شدند. در حال حاضر با این مسائل و این گروههای موقیعتطلب هم رو به رو هستیم. اینها برای منافع خودشان کار میکنند و الان به اینجا رسیدند. قدرتمند هم هستند و نمیشود به راحتی هم حذفشان کرد چون منافع کلانی دارند.