گرچه همهى انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازهاى سقوط مىكنند كه از حیوان هم پستتر مىشوند. قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»(نجم، 9) مىباشد.
انسان نماینده خدا در زمین
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)
و هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا كسى را در زمین قرار مىدهى كه در آن فساد كند و خونها بریزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس مىكنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزى مىدانم كه شما نمىدانید.
در آیهى قبل خواندیم كه خداوند، همهى مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسألهى خلافت انسان در زمین مطرح مىشود كه نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجدهى آنان در برابر نخستین انسان را بدنبال دارد.
بطور كلی در این سلسله آیات كه از آیه 30 شروع و به آیه 39 پایان مىیابد سه مطلب اساسى مطرح شده است:
1- خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان در زمین و گفتگویى كه آنها با خداوند داشتهاند.
2- دستور خضوع و تعظیم فرشتگان در برابر نخستین انسان كه در آیات مختلف قرآن به تناسبهاى گوناگونى ذكر شده است.
3- تشریح وضع آدم و زندگى او در بهشت و حوادثى كه منجر به خروج او از بهشت گردید و سپس توبه آدم، و زندگى او و فرزندانش در زمین.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم علیه السلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیشبینى صحیحى كه از انسان خاكى و مادّى و تزاحمهاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیشبینى مىكردند.
گرچه همهى انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازهاى سقوط مىكنند كه از حیوان هم پستتر مىشوند. چنان كه قرآن مىفرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف، 179) قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»(نجم، 9) مىباشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال كنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال كنند و گرنه ملائك، بدون اجازه حرف نمىزنند و فرشتگان مىدانستند كه براى هر آفریدهاى، هدفى عالى در كار است.
سؤال: چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح كرد؟
پاسخ: انسان، مخلوق ویژهاى است كه ساخت مادّى او به بهترین قوام بوده: «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (تین، 4) و در او روح خدایى دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریك گفته است: «فَتَبارَكَ اللَّهُ» (مؤمنون، 14)
خدایى كه دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است چه نیازى به جانشین و خلیفه دارد؟
اوّلًا جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلكه این مقام به خاطر كرامت و فضیلت رتبهى انسانیّت است. ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطههاست. یعنى با اینكه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر كارى است، ولى براى اجراى امور، واسطههایى را قرار داده كه نمونههایى را بیان مىكنیم:
با اینكه مدبّر اصلى اوست: «اللَّهُ الَّذِی» «یُدَبِّرُ» (یونس، 39) لكن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات، 5)
با اینكه شفا بدست اوست «فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعراء، 80) امّا در عسل شفا قرار داده است. «فِیهِ شِفاءٌ» (نحل، 69) با اینكه علم غیب مخصوص اوست «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» (یونس، 20) لكن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مىكند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» (جنّ، 27) پس انسان مىتواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء، 18) و بیعت با او نیز به منزلهى بیعت با خداوند باشد. «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَكَ») («إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» (فتح، 10) و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد.
«من احبكم فقد احب الله» (زیارت جامعه كبیره) براى قضاوت دربارهى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را كنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت كرد. فرشتگان خود را دیدند كه تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مىبیند و مىگوید: من از آتشم و آدم از خاك و زیر بار نمىرود. امّا خداوند متعال مجموعه را مىبیند كه انسان بهتر است و مىفرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
پیامهای آیه:
1 ـ خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم كرد، سپس او را آفرید. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً») («إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ» (حضرت على علیه السلام فرمودند: «فلمّا مهد ارضه و انفذ امره اختار آدم» همین كه زمین را گسترد و فرمانش را متنفّذ قرارداد، انسان را آفرید. نهج البلاغه، خطبه 91)
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم علیه السلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیشبینى صحیحى كه از انسان خاكى و مادّى و تزاحمهاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیشبینى مىكردند
2 ـ آفرینش ملائكه، قبل از آدم بوده است. زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان در میان گذاشت.
3 ـ انتصاب خلیفه و جانشین و حاكم الهى، تنها بدست خداست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
4ـ انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است. «جاعِلٌ» (كلمه «جاعل» اسم فاعل و رمز تداوم است)
5ـ انسان مىتواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفة اللهى باشد. (البتّه ستمكاران را از نیل به این مقام محروم كرده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» بقره، 124) «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»
6ـ ملائكه، فساد و خونریزى را كار دائمى انسان مىدانستند. «یُفْسِدُ») («وَ یَسْفِكُ» (فعل مضارع نشانهى استمرار است)
7ـ حاكم و خلیفهاى الهى باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فى الارض» باشد.
8 ـ طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ»
9ـ عبادت و تسبیح در فضاى آرام، تنها ملاك و معیار لیاقت نیست.«نَحْنُ نُسَبِّحُ»
10ـ به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امكان رشد دیگران گرفته شود. با آنكه خداوند مىدانست گروهى از انسانها فساد مىكنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نكرد.
11 ـ مطیع و تسلیم بودن با سؤال كردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد. «أَ تَجْعَلُ فِیها» 12ـ خداوند فساد و خونریزى انسان را مردود ندانست، لكن مصلحت مهمتر و شایستگى و برترى انسان را طرح نمود. «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»
12- توقّع نداشته باشید همهى مردم بىچون و چرا، سخن یا كار شما را بپذیرند.
زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مىكنند. «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها»
13- علوم و اطلاعات فرشتگان، محدود است. «ما لا تَعْلَمُونَ»